سه شنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۱، ۰۲:۱۲ ب.ظ
نظم غربی

چند روز پیش داداشم یه جریانی برام گفت که یه خورده ذهنم مشغولید

میگفت تو ژاپن یه مهندسه بوده که خودشو از طبقه اخر ساختمانی که ساخته
بوده پرت کرده پایین

سر موقع کارش رو اماده کنه یه فرصت سه روزه خواسته بازم نتونسته مجبور
شده خودش رو بکشه

خوب نشده که نشده چرا خودشو کشت اخه داداشم گفت چرا نمیفهمی بچه اونجا بد
قولی خیلی زشته تازه اگرم زنده میموند کسی دیگه بهش کار نمیداد کی به یه
مهندس که سه روز کارش عقب افتاده کار میده

بلـــــــــــــــــه بعد یه اروغ روشن فکریم زد


به حرفاش فکر کردم خیلی نتیجش:
اولا نمیشه ساده به این قضیه نگاه کرد اونا فهمیدند که اگه کارا رو نظم نباشه
پیشرفتی حاصل نمیشه هدف اونا ساختن دنیاست تو کارشون از این لحاظ
موفقن هاااااا شک ندارم

به جامعه خودمون نداشته باشین چند لحظه میدونم پر از عیبیم

که اونا جامعشونو قانون مند کردند با معیارهای خدا نمیسازه توضیح بدم؟
ای به چشم

هیچ وقت برا فهمیدن اونا از زور استفاده نمیکنه هرجا از زور استفاده شده
برا مسائل اجتماعیه اونم اینقدر تبصره داره که تا بخواد اجرا بشه بابای قانون گذار
در میاد مثلا برا بریدن دست دزد چندین تا شرط داره که باید همش تحقق داشته باشه
یا برا حد زنا باید چهار تا شاهد وجود داشته باشه خلاصه یکی به نعل میزنه یکی به
سندون تا این بنده گناهکار پشیمون شه برگرده دوباره به درگاه خدا

پاداش فوری یا مجازات فوری کم داریم فک کن بیشترش حواله میشه برا اون دنیا

یا کار بد نکنیم برا همین بهمون زمان میده

چشم ترس داشته باشیم


مفهومه؟ وقتی دنیای پیشرفته تا اون حد مردم رو با اعمال قانون وسخت گیری کنترل
میکنه نتیجش نظم میشه اما انسانیت واختیار از انسان سلب میشه اونا قانونمند
زندگی میکنن چون چاره ای ندارن اگه نکنن خود به خود حذف میشن مث اینجا که
نیست تا لنگ ظهر بخوابند بعد طلبکار دولتم باشن

چاره ای ندارن این اون چیزی نیست که خدا میخواد خدا میخواد ما خوب باشیم اما
اگاهانه وبا اراده خودمون

حالا نمیدونم چه جوری میشه با زبون خوش آدم شیم

خدا کمکمون کن بفهمیم
