سه شنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۱، ۰۳:۱۹ ب.ظ
مولا جان مرا ببخش
امسال
سال نو رو یه جای خوب بودم امسال موقع سال تحویل مهمون نگین افرینش بودم
فقط خدا میدونه چقدر لذت بخش بود جای همتون خالی بود باورم نمیشد مولام منو
دعوت کنه منو با این همه گناه با این همه ناسپاسی اما اونا کریمن اونا
مهربونن این چند خط رو مینویسم وتقدیم میکنم به مولام علی که امسال منو
حسابی شرمنده خودش کرد و خیلی مهربانانه ازم پذیرایی کرد :
مولای
مهربونم دلم میخواد تو زمونه شما بودم دلم میخواست سر راهتون بشینم مولا
جان دلم تنگه دست نوازشت رو بر سرم بکش وقتی تو حرمت قدم گذاشتم با همه
وجود حس کردم کنارمی حس کردم نگاهم میکنی چقد نگاهت سنگینه مولا وچقد لذت
بخشه. تومسجد کوفه حس غرور همه وجودم رو گرفته بود. این مولای منه کسی که
یک تاریخ حرف در موردش هست. از باب الثعبان ( در اژدها ) تا تمام مقامها در
مسجد کوفه ردی ازتو هست مولای من ای دردانه هستی تو از اغاز تولدت در اغوش
خدا بودی ودر خانه اش وخدا تو را به رخ همه کشید انگاه که دیوار کعبه
شکافت وتو میهمانش گشتی خاک بر سر حسودانی که این عشق دلشان را به شور
نینداخت و بجایش تخم کینه را در دلشان کاشت مولایماز قدرت بینظیرت در جنگ
خیبر بگویم یا ... اما میدانی من فکر میکنم اگر خوب نگاه کنیم قدرت واقعی
تو وقتی نشون دادی که بخاطر اسلام اجازه دادی دستت رو ببندند و عشقت رو
جلوی چشمت پر پر کنند تنها یلی چون تو میتواند در اوج قدرت برای رضای خدا
سکوت کند مولایم تودر ان زمان نهایت قدرتت را نشان دادی لحظاتی برای ما
مصیبت بار است اما حتما برای خدا زیباست چون تسلیم شدن تو را در برار خودش
دید که این هدف خلقت اوست من به وجودت افتخار میکنم اما شرمنده ام چون تو
از داشتن محبی چون من سر افکنده ای مولا جان مرا ببخش
۹۱/۰۱/۰۸