چهارشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۱۰:۰۲ ق.ظ
ماجرای من ورهبرم

همیشه با بابام کل کل میکردم بابام یه انقلابی دو آتیشه بود ومن یه دختر با ذهنی
پر از سئوال همیشه دلم میخواست بر خلاف جهت آب شنا کنم

کور کورانه یه چیزی رو بپذیرم متنفر بودم

هستین دلیل نداره منم باشم اگه شما مسلمونین دلیل نداره منم باشم دلم
میخواد خودم دینم رو انتخاب کنم بابام حرص میخورد

تحمل اینکه من چیزایی بگم که با اعتقاداتش سازگار نیست نداشت یروز دوستم
بهم گفت هرکی چهل روز دعای عهد رو بخونه میشه یار امام زمان خجالت میکشم
بگم تو نمازام کلا کاهل بودم نماز صبح کلا قضا بقیه هم یکی در میون

با پر رویی تمام رفتم تو فاز دعای عهد هر صبح میخوندم گاهی نمازم قضا میشد
اما دعای عهدم نه تا اینکه نزدیکای عید انجمن اسلامی شهرمون ثبت نام میکرد
برا اردوی راهیان نور نمیدونم چی شد ثبت نام کردم همینجوری گفتم برم یه
گشتی بزنم اونجا که رفتم بازم کلم بوی قرمه سبزی میداد با این حاج اقا ها
بحث میکردم اوه بیا وببین

خودم برده بودم روزای اخرز دعا بود رفتیم شلمچه خیلی شلوغ بود عصر
پنجشنبه کلی باید راه میرفتیم تا به محل اصلی میرسیدیم بنده با کمال
وقاحت نشستم تو ماشین وگفتم مگه عقلم کمه این همه راه برم برا خاک
وخل شرمنده شهدام الان خیلی نادون بودم

من موندم تو ماشین بعد فرداش که جمعه بود وروز چهلم دعای عهدم دوباره
بهمون گفتن اماده شین بریم شلمچه من داد وبیداد که ای بابا دوباره شلمچه
این چه وضعیه به ما گفتن رهبری میخواد بیاد اونجا ما رو میگی برق از سه فازمون
پرید

ومامانم هم اما من هنوز چیزی ازش ندیده بودم که ارادت پیدا کنم فقط یه چیزی
از درون تو وجودم ریخت پایین حالم عوض شده بود خرااااااب از خوابگاهمون تا
خود شلمچه گریه کردم بی دلیل همینجوری اشکام میریخت نمیفهمیدم چمه

اونجا که رسیدیم دیدم چند تا جایگاه ساختن منطقه نظامی بود هنوز کاملا پاکسازی
نشده بود مث الان نبود من رفتم شانسی جلو یکی از جایگاهها وایسادم یه پسره
اومد بهم گفت خواهر اگه میخوای از نزدیک ببینیش برو تو اون یکی جایگاه گفت
ورفت منم رفتم اونجا وایسادم اقا سید علی اومدند همه شعار میدادند گریه
میکردند من وایساده بودم نگاه میکردم خیلی نزدیک بودم یه دفه اقا سرشون
رو برگردوندن وزل زدند تو چشمای من کلا تخلیه شدقلبم میخکووووووووب مث
مجسمه اب دهنم خشک شده بود لبخندش جونم رو بالا اورد اولین باری بود چنین حسی رو تجربه میکردم

چیزایی کلا برام عوض شد نگاهش چه کرد با دلم نمیدونم افتادم به تحقیق حالا
دیگه مناطق برام مزه دار شده بود خوشم میومد از شهدا بفهمم دیگه تو نمازم
کاهلی نمیکردم یه کم از شر شوریم کم شده بود ........
بقیش باشه برا بعد کلی حرف دارم تو یه پست جاش نمیشه البته گفتن نداره خودمم آزار دارم از مطالب دنباله دار خوشم میاد

[http://www.aparat.com/v/2f06e2ffc54234439bbed00ce84d265a200178]
ویدئو رو تقدیم میکنم به همه ارادتمندان آقا سید علی
یا حق
۹۱/۰۲/۲۷
جنبش جنبش وبلاگی " من امــام هادے علیه السلامـ را دوســـتــــــ دارم "
قرائت زیارت جامعه کبیره به نیت امام هادی علیه السلام
میخواهیـــم برای آقای غریبمان زیارت جامعه را بخوانیم به نیت مولایمان امام هادے علیه السلام
به نیت ِ زیارت عشق ...
「همہ با هم زیارت ِ جامعه کبیره بخوانیم」
اجر ِ همه ے شما با صاحب ناله های ِ " وا جدا..." با صاحـــب اجــر
مَرحَم باشیمـــ ....
http://www.shefaat.blogfa.com/post-1607.aspx