با من حرف بزن

در کوی نیک نامان مارا گذر ندادند .... گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را

با من حرف بزن

در کوی نیک نامان مارا گذر ندادند .... گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را

سلام من یه انسان آزادم .آزاد از قید و بند احزاب گروهها ..نه ببخشید من یه اسیرم ..اسیرعشق مولام امام سید علی همه دنیا رو به شوخی میگیرم چیزی زیبا تر از عشق ندیدم. این وبلاگ وبلاگ دلدادگیست .جایی برای بیان بی قراریهای من .

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رحلت امام» ثبت شده است

پنجشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۱، ۱۰:۱۶ ق.ظ

رمان با من حرف بزن ( فصل سیزدهم)



قبل از اینکه رمان رو شروع کنم میخوام چند جمله از امامون بگم اونشب تب شدیدی

داشتم بردنم دکتر کوچولو بودم مامان وبابام گریه میکردن بهشون گفتم مامان من خوبم

گریه نکنین مامان بهم گفت برا تو که گریه نمیکنم امام حالشون خوب نیست خدا

 کنه....گریه امونش نداد تو تب میسوختم گریه مامان منو گریه انداخت تو عالم

بچگی از خدا
خواستم امام خوب شه اما.... یادمه تا چهل روز برنامه کودک نذاشتن 

مامانم همه اون
چهل روز گریه میکرد ومنم کنارش گریه میکردم بابام حالش گرفته

بود الان حسشون رو
میفهمم یادمه وقتی قرار شد آقا سید علی رهبرمون بشه

مامانم خیلی خوشحال شد
بابام سجده شکر گذاشت

امام عزیزم رفتنت همه عالم رو در غم فروبرد برامون دعا کن دعا کن سر بیعتمون

با اقا
سید علی بمونیم ومقدمه ساز ظهور باشیم انشاءالله

          
          
   ختم دسته جمعی قران به نیت ظهور مولامون

قسمت سیزدهم رمان رو در ادامه مطلب بخونید

                          


همه قسمتهای رمان
۲۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۱ ، ۱۰:۱۶
درد سر