با من حرف بزن

در کوی نیک نامان مارا گذر ندادند .... گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را

با من حرف بزن

در کوی نیک نامان مارا گذر ندادند .... گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را

سلام من یه انسان آزادم .آزاد از قید و بند احزاب گروهها ..نه ببخشید من یه اسیرم ..اسیرعشق مولام امام سید علی همه دنیا رو به شوخی میگیرم چیزی زیبا تر از عشق ندیدم. این وبلاگ وبلاگ دلدادگیست .جایی برای بیان بی قراریهای من .

سه شنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۱، ۰۶:۵۰ ب.ظ

دوباره سلام اقا مصطفی



سلام به نگاه زیبات سلام به دستای قویت سلام به پاهای چابکت سلام به عزم قویت

سلام به سادگیت سلام به مهربونیت سلام به استقامتت سلام به اون دل بیقرار و

عاشقت که دل آدم روآب میکنه امروز دوباره مقیم این خونه شدم امروز به توصیه یکی از

دوستان وصیت نامتو خوندم نمیدونم چی بگم دلم بی قرار میشه وقتی ابهت وعشق تو

رو میبینم وصیت نامه تو به معشوقت ای خدا این عاشق ومعشوق هر دوشون چه

خواستنین اقا مصطفی  میشه منم مث یکی از اون یتیمایی که دلت براشون آب میشد

 نوازش کنی دستمو بگیر منو  و با دنیای خودت آشنا کن بذار بفهمم عشق چیه ایثار چیه

وقتی نوشته هاتو میخونم میدونم راست میگی وقتی میگی از دنیا بریدی یعنی بریدی

اینو با خون خودت ثابت کردی راستی یعنی چی آدم دنیا رو سه طلاقه کنه یعنی میشه؟

میخوام بهت نزدیک تر شم کمکم میکنی؟

حتما این وصیت نامه رو بخونین وروش فکر کنین  رو ادامه مطلب کلیک کنین
متنی که در زیر می خوانید، وصیتنامه ای از سردار رشید اسلام، شهید دکتر مصطفی چمران است که خطاب به امام موسی صدر نگاشته شده است. این وصیتنامه در 29 خرداد سال 1355 تنظیم گردید یعنی در سیاه ترین روزهای جنگ داخلی لبنان، که از یکسو نیروهای فلسطینی و احزاب چپ لبنان با سوریه درگیر شده بودند؛ و از سوی دیگر احزاب دست راستی و در رأس آنها فالانژیستها، با سوءاستفاده از غفلت جبهه ملی و اسلامی لبنان، مناطق آنان را مورد هجوم قرار داده بودند. در چنین روزهایی که از آنها به عنوان دومین دوره جنگ داخلی نام برده می شود، امام صدر به دکتر چمران مأموریت داد تا برای سازماندهی مقاومت شیعیان، راهی شهرک نبعه گردد. و این وصیتنامه قبل از عزیمت تنظیم گردید.

متن وصیتنامه:

وصیت می کنم …
وصیت می کنم به کسی که او را بیش از حد دوست می دارم! به معبودم ! به معشوقم ! به امام موسی صدر! کسی که او را مظهر علی می دانم! او را وارث حسین می خوانم! کسی که رمز طایفه شیعه، و افتخار آن، و نماینده هزار و چهار صد سال درد، غم، حرمان، مبارزه، سرسختی، حق طلبی و بالأخره شهادت است! آری به امام موسی وصیت می کنم …
برای مرگ آماده شده ام و این امری است طبیعی که مدتهاست با آن آشنا شده ام. ولی برای اولین بار وصیت میکنم. خوشحالم که در چنین راهی به شهادت می رسم. خوشحالم که از عالم و ما فیها بریده ام. همه چیز را ترک گفته ام. علایق را زیر پا گذاشته ام. قید و بندها را پاره کرده ام. دنیا و ما فیها را سه طلاقه گفته ام و با آغوش باز به استقبال شهادت میروم.
از اینکه به لبنان آمدم و پنج یا شش سال با مشکلاتی سخت دست به گریبان بوده ام، متأسف نیستم. از اینکه آمریکا را ترک گفتم، از اینکه دنیای لذات و راحت طلبی را پشت سر گذاشتم، از اینکه دنیای علم را فراموش کردم، از اینکه از همه زیبائیها و خاطره زن عزیز و فرزندان دلبندم گذشته ام، متأسف نیستم …

از آن دنیای مادی و راحت طلبی گذشتم و به دنیای درد، محرومیت، رنج، شکست، اتهام، فقر و تنهایی قدم گذاشتم. با محرومیت همنشین شدم. با دردمندان و شکسته دلان هم آواز گشتم.
از دنیای سرمایه داران و ستمگران گذشتم و به عالم محرومین و مظلومین وارد شدم. با تمام این احوال متأسف نیستم …
تو ای محبوب من، دنیایی جدید به من گشودی که خدای بزرگ مرا بهتر و بیشتر آزمایش کند. تو به من مجال دادی تا پروانه شوم، تا بسوزم، تا نور برسانم، تا عشق بورزم، تا قدرتهای بی نظیر انسانی خود را به ظهور برسانم، از شرق به غرب و از شمال تا جنوب لبنان را زیر پا بگذارم و ارزشهای الهی را به همگان عرضه کنم، تا راهی جدید و قوی و الهی بنمایانم، تا مظهر باشم، تا عشق شوم، تا نور گردم، از وجود خود جدا شوم و در اجتماع حل گردم، تا دیگر خود را نبینم و خود را نخواهم، جز محبوب کسی را نبینم، جز عشق و فداکاری طریقی نگزینم، تا با مرگ آشنا و دوست گردم و از تمام قید و بندهی مادی آزاد شوم…
تو ای محبوب من رمز طایفه ای، و درد و رنج هزار و چهار صد ساله را به دوش می کشی، اتهام و تهمت و هجوم و نفرین و ناسزای هزار و چهار صد سال را همچنان تحمل می کنی، کینه های گذشته و دشمنی های تاریخی و حقد و حسدهای جهان سوز را بر جان می پذیری، تو فداکاری می کنی، تو از همه چیز خود می گذری، تو حیات و هستی خود را فدای هدف و اجتماع انسانها می کنی، و دشمنانت در عوض دشنام می دهند و خیانت می کنند، به تو تهمتهای دروغ می زنند و مردم جاهل را بر تو می شورانند، و تو ای امام لحظه ای از حق منحرف نمی شوی و عمل به مثل انجام نمی دهی و همچون کوه در مقابل طوفان حوادث آرام و مطمئن به سوی حقیقت و کمال و قدم بر می داری، از این نظر تو نماینده علی (ع) و وارث حسینی… و من افتخار می کنم که در رکابت مبارزه می کنم و در راه پر افتخارت شربت شهادت می نوشم…
ای محبوب من، آخر تو مرا نشناختی!
زیرا حجب و حیا مانع آن بود که من خود را به تو بنمایانم، یا از عشق سخن برانم یا از سوز درونی خود بازگو کنم…
اما من، منی که وصیت می کنم، منی که تو را دوست می دارم… آدم ساده ای نیستم! من خدای عشق و پرستشم، من نماینده حق و مظهر فداکاری و گذشت و تواضع و فعالیت و مبارزه ام، آتشفشان درون من کافیست که هر دنیایی را بسوزاند، آتش عشق من به حدی است که قادر است هر دل سنگی را آب کند، فداکاری من به اندازه ای است که کمتر کسی در زندگی به آن درجه رسیده است …
به سه خصلت ممتاز شده ام:
1. عشق که از سخنم و نگاهم و دستم و حرکاتم و حیات و مماتم می بارد. در آتش عشق می سوزم و هدف حیات را جز عشق نمی شناسم. در زندگی جز عشق نمی خواهم، و جز به عشق زنده نیستم.
2. فقر که از قید همه چیز آزاد و بی نیازم. و اگر آسمان و زمین را به من ارزانی کنند، تأثیری در من نمی کند.
3. تنهایی که مرا به عرفان اتصال می دهد. مرا با محرومیت آشنا می کند. کسی که محتاج عشق است، در دنیای تنهایی با محرومیتِ عشق می سوزد. جز خدا کسی نمی تواند انیس شبهای تار او باشد و جز ستارگان اشکهای او را پاک نخواهند کرد. جز کوههای بلند راز و نیازهای او را نخواهند شنید و جز مرغ سحر ناله های صبحگاه او را حس نخواهند کرد. به دنبال انسانی می گردد تا او را بپرستد یا به او عشق بورزد. ولی هر چه بیشتر می گردد، کمتر می یابد …
کسی که وصیت می کند آدم ساده ای نیست. بزرگترین مقامات علمی را گذرانده، سردی و گرمی روزگار را چشیده، از زیباترین و شدیدترین عشقها برخوردار شده، از درخت لذات زندگی میوه چیده، از هر چه زیبا و دوست داشتنی است برخوردار شده، و در اوج کمال و دارایی همه چیز خود را رها کرده و به خاطر هدفی مقدس، زندگی دردآلود و اشکبار و شهادت را قبول کرده است.
آری ای محبوب من، یک چنین کسی با تو وصیت می کند …
وصیت من درباره مال و منال نیست. زیرا می دانی که چیزی ندارم، و آنچه دارم متعلق به تو و حرکت و مؤسسه است. از آنچه به دست من رسیده، به خاطر احتیاجات شخصی چیزی بر نداشته ام. جز زندگی درویشانه چیزی نخواسته ام. حتی زن و بچه ها و پدر و مادر نیز از من چیزی دریافت نکرده اند. آنجا که سر تا پای وجودم برای تو و حرکت باشد، معلوم است که مایملک من نیز متعلق به تو است.
وصیت من درباره قرض و دین نیست. مدیون کسی نیستم، در حالی که به دیگران زیاد قرض داده ام. به کسی بدی نکرده ام. در زندگی خود جز محبت، فداکاری، تواضع و احترام نبوده ام. از این نظر نیز به کسی مدیون نیستم …
آری وصیت من درباره این چیزها نیست …
وصیت من درباره عشق و حیات و وظیفه است …
احساس می کنم که آفتاب عمرم به لب بام رسیده است و دیگر فرصتی ندارم که به تو سفارش کنم. وصیت می کنم، وقتی که جانم را بر کف دستم گذاشته ام، و انتظار دارم هر لحظه با این دنیا وداع کنم و دیگر تو را نبینم…
تو را دوست می دارم و این دوستی بابت احتیاج و یا تجارت نیست. در این دنیا به کسی احتیاج ندارم. حتی گاهگاهی از خدای بزرگ نیز احساس بی نیازی می کنم … از او چیزی نمی طلبم و احساس احتیاج نمی کنم. چیزی نمی خواهم، گله ای نمی کنم و آرزوئی ندارم. عشق من به خاطر آن است که تو شایسته عشق و محبتی، و من عشق به تو را قسمتی از عشق به خدا میدانم. همچنانکه خدای را می پرستم و عشق می ورزم، به تو نیز که نماینده او در زمینی عشق می ورزم. و این عشق ورزیدن همچون نفس کشیدن برای من طبیعی است …
عشق هدف حیات و محرک زندگی من است. زیباتر از عشق چیزی ندیده ام و بالاتر از عشق چیزی نخواسته ام. عشق است که روح مرا به تموج وا می دارد، قلب مرا به جوش می آورد، استعدادهای نهفته مرا ظاهر می کند، مرا از خودخواهی وخودبینیی رهاند، دنیای دیگری حس می کنم، در عالم وجود محو می شوم، احساسی لطیف و قلبی حساس و دیده ای زیبابین پیدا می کنم. لرزش یک برگ، نور یک ستاره دور، موریانه کوچک، نسیم ملایم سحر، موج دریا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا می ربایند و از این عالم به دنیای دیگری می برند … اینها همه و همه از تجلیات عشق است …

به خاطر عشق است که فداکاری می کنم. به خاطر عشق است که به دنیا با بی اعتنایی می نگرم و ابعاد دیگری را می یابم. به خاطر عشق است که دنیا را زیبا می بینم و زیبائی را می پرستم. به خاطر عشق است که خدا را حس می کنم، او را می پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می کنم …
می دانم که در این دنیا به عده زیادی محبت کرده ام، حتی عشق ورزیده ام، ولی جواب بدی دیده ام. عشق را به ضعف تعبیر می کنند و به قول خودشان زرنگی کرده از محبت سوءاستفاده می نمایند!
اما این بی خبران نمی دانند که از چه نعمت بزرگی که عشق و محبت است، محرومند. نمی دانند که بزرگترین ابعاد زندگی را درک نکرده اند. نمی دانند که زرنگی آنها جز افلاس و بدبختی و مذلت چیزی نیست …
و من قدر خود را بزرگتر از آن می دانم که محبت خویش را از کسی دریغ کنم. حتی اگر آن کس محبت مرا درک نکند و به خیال خود سؤاستفاده نماید. من بزرگتر از آنم که به خاطر پاداش محبت کنم، یا در ازاء عشق تمنایی داشته باشم. من در عشق خود می سوزم و لذت می برم. این لذت بزرگترین پاداشی است که ممکن است در جواب عشق من به حساب آید …
می دانم که تو هم ای محبوب من، در دریای عشق شنا می کنی. انسانها را دوست می داری. به همه بی دریغ محبت می کنی. و چه زیادند آنها که از این محبت سوءاستفاده می کنند. حتی تو را به تمسخر می گیرند و به خیال خود تو را گول میزنند … تو اینها را می دانی ولی در روش خود کوچکترین تغییری نمی دهی … زیرا مقام تو بزرگتر از آن است که تحت تأثیر دیگران عشق بورزی و محبت کنی. عشق تو فطری است. همچون آفتاب بر همه جا می تابی و همچون باران برچمن و شوره زار می باری و تحت تأثیر انعکاس سنگدلان قرار نمی گیری …
درود آتشین من به روح بلند تو باد که از محدوده تنگ و باریک خودبینی و خودخواهی بیرون است و جولانگاهش عظمت آسمانها و اسماء مقدس خداست.
عشق سوزان من فدای عشقت باد، که بزرگترین و زیباترین مشخصه وجود توست، و ارزنده ترین چیزی است که مرا جذب تو کرده است، و مقدس ترین خصیصه ای است که در میزان الهی به حساب می آید …

نظرات  (۳۰)

یا الله...


سلام دوست عزیز ممنون که منو لینک کردی

ایشاالله شهید بشی

من اپم منتظرتون هستم
پاسخ:
ای فدای این دعا کردن شما شهادت ارزوی منه
سلام
وقتتون بخیر
ممنون از تسلیت و ابراز همدردیتون.
پاسخ:
خواهش عزیزم
شادی روح شهدای اسلام صلوات.

خسته نباشین.

عالی بود.

منظر نگاه سبزتون هستم
پاسخ:
ممنون اما ادرستون درست نیست
سلام وبلاگت عالی بود به وبلاگ منم سر بزن و نظر بده خوشحالمی شم
پاسخ:
سلام ممنون چشم
سلام علیکم
من خوب میدانم "مهدیه " اسم مکان است و "فاطمیه" اسم زمان .

ولی ایمان دارم .

روزی نزدیک "مهدیه اسم زمان و "فاطمیه" اسم مکان خواهد شد.

یاعلی
پاسخ:
به امید اون روز
سلام.
چشم حتما میخونم.
ولی قول نمیدم که روش فکر کنم
نه که مشغله زیاده
پاسخ:
سلام ای تنبل
بروز کردیم به بهانه سالروز عروج یک شهید عزیز
شما هم دعوتید
پاسخ:
ممنون حتما میام
تأییید شد نظرا
برم بخونم وصیت نامه رو تا ببینم چی میشه
فرصت فکر کردن پیدا میشه یا نه
فکر کردن با یه لیوان چایی خعلی میچسبه
برم چایی بریزم
پاسخ:
چه نازی داری تو اجی
سلام و ادب
یه جایی دیدم از امام ره نوشته بود:
دلم برای چمران تنگ شده است
پاسخ:
سلام اره منم دیدم اقا مصطفاست دیگه
سلام
پاسخ:
سلام ممنون
سلام موفقیت شمارو در عرصه فضای مجازی خواستارم
پاسخ:
سلام لطف دارین
مهدی خلیلیان
فاطمه جان! آمدنت را به‏خاطر می‏آورم؛ تو را از بهشت آورده بودند. یادت می‏آید؟!
پدر، چهل روز هجران دید؛ راست می‏گویم، فاطمه جان! از خلوتِ «حرا» بپرس! و مادر، چقدر رنج کشید از زخم‏زبان‏های زنان قریش و بنی‏هاشم! و «مریم» آمد؛ و «آسیه» و «ساره» هم بودند؛ و همه اینها فقط به‏خاطر تو بود.
تو آمدی و تا واپسین روزهای زندگیِ مادر، با او بودی. آن روزهای تلخ اسارت را به‏خاطر داری؟ چشم‏های مادر، سنگین شده بود و تو در کنارش بودی. انگار تو مادر بودی و او فرزند! همان‏سان که «مادر پدر» نیز شدی و مادر فقط چند روز پیش از آزادی، پرواز کرد!
چقدر رنج کشیدی، فاطمه جان! پیش از هجرت... و چقدر محجوب بودی، آن‏گاه که به خانه علی علیه‏السلام رفتی.
و تو ـ هیچ‏گاه ـ از او چیزی نخواستی.
چقدر مظلوم بودی!
و چقدر مظلوم بودی و علی از تو هم، مظلوم‏تر.
و آن‏گاه که پدر، در بسترِ ارتحال افتاد، قلبت شکست.
هیچ‏وقت، تو را چنین غمگین ندیده بودم
پاسخ:
فاطمه جان تسلیت میگویم به تو تنهایی علی را
در این روزها و شب های پاک و نورانی، اگه مجلس عزای بی بی رفتید
و در اندوه مصائب اون حضرت قلبتون شکست و اشکتون جاری شد، ما رو هم از دعای خیرتون محروم نکنید.

پاسخ:
چشم وهمچنین اقا احسان
یووووووووووووووووووووهوووووووووووووووووووووو
زهرا جونم
اوهوممممممممممم دخملم... از کجا فهمیدی نانا؟!

روح آقا مصطفی شاد...
پاسخ:
جووووووووووووونم نونچه جون از لوس بازیات دیگه اجی کولوچو فدات شم بوووووووووس


پشت آن پنجره ی رو به افق ، پشت دروازه ی تردید و خیال

لا به لای تن عریانی بید ، من در اندیشه ی آنم که تو را ، وقت دلتنگی خود دارم و بس . . .
پاسخ:
ممنون از شما فرزانه خانوم
salam zahra jan azize del
خدا در قران در سوره نسا به پیامبرش درباره زنان و دختران یتیم دستور میده و همچنین در اخر ایه درباره یتیمان که(وان تقوموا للیتامی بالقسط وما تفعلوا من خیر فان الله کان به علیما) درباره یتیمان عدالت پیشه کنید و در نیکی کوشید که هر کار نیک که بجای آرید خدا بر ان آگاه است...عزیز خوب دقت کن گفته یتیمان حالا تعداد هر چقدر باشد نه اینکه نصفی بنام فرزند شهید مسئولیت گردن بگیرند مسئولین باقی رو بگن تعداد زیاده به ما ربطی نداره بخدا ربط داره پس منم میسپارم دست خدا ناحقو در همین دنیا بسزاش برسونه بعد برسیم به اون دنیا که جای خود دارد !...
همچنین در آیه 107سوره بقره در باب اینکه نیکوکار چه کسی است فرموده خدا که(لیس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق والمغرب ولکن البرمن ان بالله والیوم الاخر والملائکه والکتاب والنبیین واتی المالعلی حبه ذوی القربی والیتامی والمساکین وابن السبیل والسائلین وفی الرقاب...واولئک هم المتقون)نیکوکاری به ان نیست که روی به جانب مشرق و مغرب کنیدچه این چیز بی اثری است لکن نیکوکار کسی است که بخدای عالم و روز قیامت وفرشتگان وکتاب آسمانی و پیامبران ایمان آرد ودارایی خود را در راه و دوستی هدا به خویشان و یتیمان و فقرا ورهگذران و گدایان بدهد و هم در آزاد کردن بندگان صرف کند ونماز بپا داردو وزکات مال به مستحقبرساندو با هر که عهد بسته بموقع خود وفا کندو....و آنها پرهیز کارانند.
عزیز جون ببین توی این ایه از گدا فقیر یتیمانکه بصورت جمع اومده اسم خص نیاورده بگه فقط شهیدان اصلا توجه به ایه کن اسمی از فرزندان شهید آمد جمع بسته گفته یتیمان حال این یتیم هر یتیمی باشدو نیز ببین ترو خدا حتی رهگذر هم جا نذاشته چه خدائیه شکرت خدا،اینا صفت نیکوکار و پرهیزکارند .خدایی حظ نمیکنی حالا فکر میکنی مسئولین ما نیکوکارند ؟ پرهیزکارند.اسلام ناب محمدی و قرآنی رو دارند اجرا میکنم که بیام بگم به به چه چه بکنم عزیز خودمونو گول بزنیم خدامونو که نمیتونیم گول بزنیم بنام شهید و فرزند و همسر شهید برای خدا حق و ناحق نکنیم .نذاریم طوفان خشم خدا بلند شه و تر و خشک رو با هم بسوزنه

پاسخ:
سلام اجی فاطیمای خودم قربون شکلت این ایه هایی که خوندی دستور فردیه به همه ما ست در ایه اولی که گفتی ایه 127 سوره نسا( سئوال میکنند از تو درباره زنان بگو خدا درباره انان به شما فرمان میدهد وانچه تلاوت شدبر شما در کتاب در مورد زنان یتیم که نمیدهید به ایشان انچه نوشته شده بر انها .......ونیز در مورد کودکان ضعیف اینکه در حق یتیمان با انصاف وعدل رفتار کنید ...) خب این حکم مربوطه به تک تک ماست قسمت اول مال این بوده که در اون زمان حق دخترای یتیم رو بهشون نمیدادن(ارث) ودر اخر هم به همه میگه با یتیمان با عدل رفتار کنید اینجا نگفته بهشون حقوق بدین یا سهمیه بدین بلکه منظور ارثشون هست که نباید اموال یتیمان رو به ناحق تقسیم کرد وباید حق هر کدوم رو با انصاف داد واما ایه بعدی اون ایه 107 نیست 177 بقرست که اون هم خطاب به همه مومنینه که میگه مالتون رو انفاق کنید به اون موارد اگه منظور به صورت حکومتی بود پس باید به حکومت به همهاون مواردی که توی ایه اومده حقوق بده در ضمن ادامه ایه نشون میده این حکمم فردیه که میگه نماز را بپادارید زکات بدید ودر سختی ها صبور باشید واخر میگه این ادما پرهیزکاران هستند ) متوجه شدی ابجی این ایه هایی که خوندی احکام فردی هستن در مورد رسیدگی به خونواده شهدا فقط کشور ما نیست که هزینه میکنه اگه بری امریکا واروپا رو ببینی کلت داغ میکنه اونا چندین برابر ما برای کسایی که جونشون رو برا وطنشون به خطر میندازن هزینه میکنن در ضمن اینم بگم که خود خدا هم بین این ادما فرق میذاره خدا تو ایه 154 بقره میفرماید نگویید به کسانی که در راه خدا کشته شدند مرده اند بلکه زنده اند ونزد خدا روزی میخورند . ابجی بزم خصوصی برا شهدا گفته خداست نه من وخدا بین مرده وشهید فرق میذاره ابجی تمام سوره بقره پر از ایه های جهاده خوشحالم تو اهل قرانی یه بار از اول سوره بقره رو با معنی بخون یه جایی نوشته این مشرکین رو هرجا دیدید بکشید به همین صراحت فقتلواهم حیث ثقفتمواهم البته الان ادرسش یادم نیست خوب فک کنم باید یه کم راجع به شهدا بیشتر مطالعه کنی من کتاب زندگی شهید چمران به قلم همسرش رو بهت پیشنهاد میکنم چون تو اهل فکری دوس دارم با فکر و تحقیق حرف بزنی تا بعدا از افکارت پشیمون نشی بازم اگه چیزی داشتی برام بنویس ازت خوشم اومده دختر باحالی هستی بوووووووووووس
سلام دوست عزیز
با حضورت دلگرمم میکنی
وبت جالب بود
خوشحال میشم بازم بیای
موفق باشی
پاسخ:
سلام موشو خوبی اجی منم خوشحال شدم اومدی عزیزم
سلام
خوبی زهرا خانم؟
خیلی ممنون که بهم سر زدی
پاسخ:
سلام ممنون وحیده خانوم خواهش
یعنی الان من چقدر لوسممممممممم زهرا جون؟!
پاسخ:
از منم لووووووووس تری(خنده)
سلام گلم بلاگِ خوبی داری موفق باشی ...
پاسخ:
سلام ممنون
۰۳ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۱:۴۵ در انتظار ظهور
سلام.
وبلاگ زیبایی دارین.
خوشحال میشم بهم سر بزنید.
نظر یادتون نره
پاسخ:
سلام ممنون چشم
سلام آبجی . ممنونم از حضورتون
وبلاگ قشنگی دارین و همچنین مطالب خوب و مفیدی
براتون آرزوی موفقیت هم در زندگی و هم در این محیط را دارم
و براتون توفیق آرزو میکنم
اگر اجازه بدین با افتخار لینکتون میکنم

یا علی
پاسخ:
سلام ممنون منم شما رو لینک کردم
خدایا
تو به من پوچی لذات زودگذر را نمودی، ناپایداری روزگار را نشان دادی، لذت مبارزه را چشاندی، ارزش شهادت را آموختی
خدایا
تو را شکر می‌کنم که از پوچی‌ها، ناپایداری‌ها‌،خوشی‌ها و قید و بندها آزادم کردی و مرا در طوفان‌های خطرناک حوادث رها کردی، در غوغای حیات در مبارزه با ظلم و کفر غرق کردی و مفهوم واقعی حیات را به من فهماندی
فهمیدم سعادت حیات در خوشی و آرامش و آسایش نیست بلکه در درد، رنج، مصیبت و مبارزه با کفر و ظلم و بالاخره شهادت است

همیشه می‌خواستم که شمع باشم، بسوزم ، نور بدهم و نمونه‌ای از مبارزه، کلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشممی‌خواستم همیشه مظهر فداکاری و شجاعت باشم و پرچم شهادت را در راه خدا به دوش بکشم

ای حسین (ع)، من برای زنده ماندن تلاش نمی‌کنم و از مرگ نمی‌هراسم بلکه به شهادت دل بسته‌ام و از همه چیز دست شسته‌ام ولی نمی‌توانم بپذیرم که ارزش‌های الهی و حتی قداست انقلاب بازیچه دست سیاستمداران و تجار مادی‌‌پرست شده است
اموختی
شهید چمران
پاسخ:
جملات اقا مصطفی ادم رو از خودش شرمنده میکنه در کنار این ادم زشتیهای من بیشتر به چشم میاد ممنون از شما اقا محسن
سلام نظر لطفتون است
لینک شدید
پاسخ:
سلام ممنون منم شما رو لینک کردم
۰۵ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۳:۴۳ رهجوی ولایتش
سلام اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک
زیبا و مفید بود.
ببخشید اگه دیر سر زدم.
یامهدی
پاسخ:
سلام ممنون اومدی
تا که پرسیدم ز منطق، عشق چیست
در جوابم اینچنین گفت و گریست
لیلی ومجنون همه افسانه اند
عشق تفسیری ز زهرا (س)وعلیست(ع)
پاسخ:
عشق تفسیری ز زهرا وعلیست عالی بود ممنون
سلام زهرای عزیز
هر چند در بخش نظرات رجعت صدر پاسخت رو دادم اما فکر کردم شاید فرصت نکنی به وبلاگ ما سر بزنی:
وبلاگ شما، من رو برد به دوران نوجوانی! اون موقع من عاشق دکتر چمران و نیایش هاش بودم...دقیقاً یادم نمی آد اول شیفته شهید چمران شدم، بعد امام صدر یا بالعکس؟ اما بی تردید عاشقانه های شهید چمران و دلنوشته هاش برای امام خیلی تاثیر داشت.
در لبنان امام صدر و شهید چمران همیشه و همه جا باهم بودند...دریغم آمد امروز آن ها را از هم جدا کنیم
پاسخ:
سلام منم هر دوشونو دوس دارم خیلی ...خیلی
۰۹ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۸:۰۱ ❃☼عاشق یک❤ لحظه ❤نگاهت ❃
سسسلام بر شما مهربون ممنونم از شما به نظر من تمام بازی ها فقط برای سلامتی وقوی شدن بدن است تا روح ما در کنار جسم رشد کند وبتوانیم بهتر بندگی کنیم در دعای کمیل (قو علی خدمتک جوارحی) ولی آدم ها متفاوت نظر ها متفاوت وتنوع بازی ها هم خود انسان ها با عقلی که خدا داده است به وجود آورده اند
باز ممنونم
پاسخ:
سلام جواب خوبی بود الان وقت ندارم بعد میام نظر میدم
واقعا اعجوبه ای بود این آدم.....
پاسخ:
بلـــــــــــــه
سلام بر ارواح مطهر شهیدان

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی