با من حرف بزن

در کوی نیک نامان مارا گذر ندادند .... گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را

با من حرف بزن

در کوی نیک نامان مارا گذر ندادند .... گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را

سلام من یه انسان آزادم .آزاد از قید و بند احزاب گروهها ..نه ببخشید من یه اسیرم ..اسیرعشق مولام امام سید علی همه دنیا رو به شوخی میگیرم چیزی زیبا تر از عشق ندیدم. این وبلاگ وبلاگ دلدادگیست .جایی برای بیان بی قراریهای من .

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۱ ثبت شده است

دوشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۱، ۰۵:۰۱ ب.ظ

السلام علیک السلطان یا علی بن موسی رضا



سلام بالاخره این سفر با همه زیباییهاش تموم شد همیشه ناراحت امروز بودم دلم نمیخواست تموم بشه اما این خاصیت دنیاست خوشی ونا خوشیش زود گذره دلم
 برا حرم تنگ شده خیلی

بدیش اینکه هر دو تا ضیافت با هم تموم شد هم ماه رمضان هم مهمونی امام رضا

اونجا خیلی باصفا بود جاتون خالی افطار وسحر حرم بودم موقع افطار تو حرم سر

 صف نماز شیر عسل وکیک میدانن امام رضا ثروتمند ترین مرد جهانه دیگه دارندگی وبرازندگی
شبی هفتاد هزار نفر رو شیر عسل وکیک وخرما میدادند خیلی بانظم

ومرتب خیلی عالی بود الان دارم با خودم فک میکنم همه فهمیدن که من برا خدا
 نمیرفتم نماز شیر کیک امام رضا رو عشقه
تو صحن اسمال طلا که مینشستی دم افطار بوی غذای امام رضا ادم رو گیج میکرد

ما که از معنویت بویی نبردیم اینقد نق به دل امام رضا زدم که بابا مسلمون یه وعده

 هم مارو مهمون کن دیگه تا اینکه بالاخره یه ژتون غذا به طرز حیرت انگیزی نصیبمون
شد باورتون نمیشه چه باحال بود سفره ها ردیف وبا نظم چیده شده بود نیگاه کنید



نون پنیر سوپ خرما قیمه وپلو ودسر جاتون خالی به جای همه یه قاشق خوردم

از شبای قدر نگو که عشق بود شب بیست ویکم خیلی حال داد اقای رفیعی واقای

نبوی کولاک کردند شب بیست وسوم اقای ناطق حال همه رو گرفت گذاشت تو قوطی

خداییش شب قدرم رو کمی تا قسمتی خراب کرد با حرفای بی ربط به شب قدر کمی

التهاب تو حرم ایجاد شد اکثر مردم خوششون نیومد اطرافیای من که همه اعتراض

میکردن تو صحن رضوی مردم برای اینکه به حرفاش ادامه ندن بلند صلوات میفرستادن

اونم مجبور شد حرفاش رو زود تموم کنه خلاصه حالمون گرفته شد نمیدونم حرف

سیاسی تو شب قدر چه موضوعیتی داره بگذریم ... بعد از شبای قدر از راه شمال

رفتیم تهران تا نماز رو پشت سر امام سید علی بخونیم وبهترین دوستم رو که خیلی
 دلم براش تنگ شده بود رو دیدم و کلی با هم درد حرف زدیم ودلم باز شداااااااا

جای همتون خالی بود برا همتون دعا کردم اگه قابل باشم وخدا قبول کنه الان دیگه

در های رحمت به روتون باز میشه از همه کسایی که این مدت منو فراموش

نکردن وبرام نظر گذاشتن ممنونواما سوغاتی همه کسایی که سوغاتی خواستن

بفرما سوغاتی

                                  
ای بابا تقصیر من چیه اینجا دنیای مجازیه خب سوغاتیشم مجازیه به خوبی خودتون

 حلال کنید دیگه





۲۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۱ ، ۱۷:۰۱
درد سر
يكشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۱، ۰۸:۰۵ ق.ظ

جنگ اقتصادی

سلام هنوز مشهدم دلم برا همتون تنگ شده دلم میخواست برا مولام علی یه پست

اساسی بزنم اما نشد دلم بد جوری هواییه نمیدونید حرم امام رضا تو این روزها

چه قدر با صفاست جای همتون خالی از حالا عزای برگشتنم رو گرفتم میدونم دوباره

باید روزها دلتنگی بکشم واین ضیافت تا اخر ماه رمضون تموم میشه فک کنم تا اخر

ماه مبارک اینجا بمونم اگه بیام یه سفر نامه براتون میزنم خالی از لطف نیست برا

ههموتون دعا میکنم شما هم برام دعا کنید این ایام سراسر غم واندوه رو هم به همه تسلیت میگم

از همهتون معذرت میخوام که نتونستم به وبلاگتون ر بزنم یا جواب ایمیلاتون رو بدم ایشالله میام جبران میکنم

....................................................................................................

دیدید چه گرونی ها زیاد شده؟ خداییش قیمتا صعودی شده هر روز گرونتر از دیروز  

این گرونیها فقط دلیلش بی کفایتی دولت نیست چند روز پیش تو برنامه دیروز امروز

 فردا مهمونش محسن رضایی بود میشناسینش که هر چند من به خیلی از کاری

 ایشون انتقاد دارم اما این حرفش درست بود و برام جالب بود

اشاره کرد به اینکه فک میکنید چرا الان چند ساله امام خامنه ای روی سالها اسامی اقتصادی میگذارن؟وتاکیدشون روی جهاد اقتصادیه؟ چون ایشون نگران امروز بودند

اگه دیروز دشمن یه جنگ برابر با ماداشت وتحریم اقتصادی کمک کننده برا اون جنگ

به حساب میومد امروز دشمن با هم قوا کمر همت بسته یک جنگ اقتصادی تمام عیار

 به راه بندازه البته باید گفت که دولت مردان ما هم بعضی جاها دچار اشتباه شدند

وعملکردشون قابل قبول نبودهاما این تورم شدید دلیلش فراتر از این اشتباهاته

واضافه کردند که امروز ما باید همینجور که در سالهای جنگ هممون با هم متحد بودیم

دوباره هممون دست به هم بدیم واز خود مردم برای حل این مشکل کمک بگیریم .

ویه جهاد تمام عیار اقتصادی راه بندازیم

حالا حرف من اول با مسئولین : با همه توانتون کار کنید وبدونید هر کار نفسانی

شما کمک به دشمنه توی این شرایط خودخواهی ها وحزب بازی ها ونزاعها رو

 کنار بذارید وبجشسبید به خدمت به مردم


وحرف من با خودمون : باید تحمل کنیم وصبر پیشه کنیم از خرجای اضافی بزنیم

واسرافها رو کنار بگذاریم وفرهنگ صرفه جویی رو توسعه بدیم واز کالاهای ایرانی

استفاده کنیم

وحرف من با دشمن : فک نکن با این فشارها از جا رد میریم وروبروی نظاممون قرار

میگیریم ما برای مرغ وتخم مرغ انقلاب نکردیم تا برای گرونیش از دستش بدیم هر

 چه به ما فشار بیارید ما محکمتر وبالنده تر خواهیم شد ویک روز شما رو نابود

 خواهیم کرد شک نکنیدتا کور شود هر انکه نتواند دید

حالا یه کلیپ براتون گذاشتم که با صدای خواننده بسیار خوبمون اقای حامد زمانیه
 دمت گرم اقا حامد که گل کاشتی راستی اول صدای پخش کننده اهنگ وبلاگ
رو ببندید


            [http://www.aparat.com/v/1081ad446b594d204d7955c2804f5939264134]


گمونم هنوز مشهد باشمنظر بذارین هااااااااا هرکی نظر بذاره براش سوغاتی میارم

              
  وبلاگ قرانیم یادتون نره هاااااا( قانون زندگی)

 

سلام از مشهد دارم براتون مینویسم از همتون معذرت میخوام که وبلاگاتون سر نزدنم اومدن به کافی نت برام خیلی سخته شاید ...شاید تا اخر شبای قدر مشهد بمونم برا همتون دعا میکنم بذارین بیام از دل همتون در میارم خیلی دلم برا همتون تنگ شده  ...درپناه حق باشید



۲۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۱ ، ۰۸:۰۵
درد سر
سه شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۱، ۰۸:۰۰ ق.ظ

درباره رمان قسمت دوم

سلام
خب تا کجا گفتم؟ اها بعد از شهادت نیلوفر وشوکی که به حمید وارد شد حمید

 مث بعضی از ما در مواجهه با این مصیبت خدا رو محکوم نکرد درد دوری از نیلوفر

 اگر چه براش خیلی سخت بود اما اون میدونست دلیل هر حادثه ای رو باید در درون

خودش جستجو کنه داغ نیلوفر به کنار درد اینکه نیلوفر فدای او شده وزخم زبانهای

خونوادش همه میتونه زبان هر انسانی رو به ناشکری باز کنه که چرا من؟ من که

 سالها عمرم رو وقف تو کردم خدا!!!! در واقعا کارهای خوبش اگه حجابش میشدند

 واونا رو به رخ خدا می کشید شاید برا همیشه از فیض رسیدن به این مقام محروم

میشد اما حمید بعد حادثه بازم تفکر کرد برای نیلوفر گریه میکرد وسوگواری اما

همچنان تسلیم تقدیر خدا بود وسعی میکرد حال روحیش روی کارهای مهم اثر نذاره

 اون فهمیده بود که هر کاری که برای رضای خدا انجام بشه مهمه هر کاری وبا جدیت

ادامه داد اما رویای شیرین کاریهای نیلوفر تنهاش نمیذاشت هر چیز کوچیکی یاد نیلوفر

رو براش تداعی میکرد اما اون باید از نیلوفر بگذره ونباید توی این رویاها متوقف بشه

شب زنده داریهاش بیشتر شده بود وارتباطش با خدا عمیق تر شد وخدا یاری خودش

رو شامل حالش کرد وقتی استقامت مثال زدنی اونو دید بله نصرت خدا همیشه بعد

از استقامت ما میرسه وحمید در یک لحظه که اخرین شب زندگیش به حساب میومد

اون حس انقطاع از همه چیز رو تجربه کرد جوری که دیگه هیچی تو دنیا اهمیتی نداره

جز خود خدا وهر چی که خدا میخواد وروزی که این حس رو تجربه کرد روزی بود که

دیگه وقت رفتنه واون ترکش کوچولو که سالها کنار رگ قلبش زندگی کرده بود رگ

 حیات دنیوی او رو برید واو به دیدار محبوب شتافت

من دلم میخواست روند تبدیل عشق مجازی رو به حقیقی به تصویر بکشم نمیدونم

 تا چه حد موفق شدم

البته تو زمینه زندگی حمید با نیلوفر هم حرف زیاده من تمام اون جملات رو بین اون

دو رو حساب شده انتخاب کردم واین سبک زندگی فقط وقتی محقق میشه که هر

دو یعنی زن ومرد هر دو همراه وهمدل وهمنفس باشند و فداکاری رو یاد گرفته

 باشندواما چرا با من حرف بزن  ؟ اول قصه نیلوفر از حمید میخواد با من حرف بزن

تا از راز درونت اگاه بشم واز معارفی که در سینت پنهان کردی وحمید ارام ارام حس

میکنه که به این گفتن نیاز داره ودلش میخواد با اون حرف بزنه وبعد یه مدت حس

 میکنه این کافی نیست باید بشنوه درد این نسل رو درد نسلی که واقعا خدا رو

 دوست داره اما راه واقعی رو بلد نیست واین باید یه رابطه دوطرفه باشه واینکه

 در عین حال هر دوی انها به حرف زدن با قدرت بلایتناهی الله نیاز دارند خدا به همه

 بنده هاش میگه با من حرف بزن وبنده از خداش انتظار داره سکوت خودش رو بشکنه

ره ما همه به هم محتاجیم وبه ارتباط با همدیگه نیاز داریم و توی همین ارتباطات هست

که رشد میکنیم

پس معتلش نکن وبا من حرف بزن


پی نوشت اول : وبلاگ دومم قانون زندگی رو فراموش نکنین لطفا وتوی بحثای قرانی ما شرکت کنید
                                                       کلیک کن ( قانون زندگی)

پی نوشت بعدی: این متن رو قبل سفرم به مشهد نوشتم وتنظیمش کردم برا امروز

 تا منتشر بشه شما نظراتتون رو بذارید من اگه بتونم اونجا برم کافی نت که جواب

میدم اگرم نشد برمیگردم ان شالله جوابتونرو میدم همهتون  
رو بخدا میسپرم از حالا
دلم براهمتون تنگ شده
۲۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۱ ، ۰۸:۰۰
درد سر