با من حرف بزن

در کوی نیک نامان مارا گذر ندادند .... گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را

با من حرف بزن

در کوی نیک نامان مارا گذر ندادند .... گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را

سلام من یه انسان آزادم .آزاد از قید و بند احزاب گروهها ..نه ببخشید من یه اسیرم ..اسیرعشق مولام امام سید علی همه دنیا رو به شوخی میگیرم چیزی زیبا تر از عشق ندیدم. این وبلاگ وبلاگ دلدادگیست .جایی برای بیان بی قراریهای من .

چهارشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۱۰:۰۲ ق.ظ

ماجرای من ورهبرم



همیشه با بابام کل کل میکردم بابام یه انقلابی دو آتیشه بود ومن یه دختر با ذهنی

 پر از سئوال همیشه دلم میخواست بر خلاف جهت آب شنا کنم
از اینکه

 کور کورانه یه چیزی رو بپذیرم متنفر بودم
به بابام میگفتم اگه شما انقلابی

 هستین دلیل نداره منم باشم اگه شما مسلمونین دلیل نداره منم باشم دلم

میخواد خودم دینم رو انتخاب کنم بابام حرص میخورد
خیلی دوسم داشت

تحمل اینکه من چیزایی بگم که با اعتقاداتش سازگار نیست نداشت یروز دوستم

بهم گفت هرکی چهل روز دعای عهد رو بخونه میشه یار امام زمان خجالت میکشم

 بگم تو نمازام کلا کاهل بودم نماز صبح کلا قضا بقیه هم یکی در میون
خلاصه

با پر رویی تمام رفتم تو فاز دعای عهد هر صبح میخوندم گاهی نمازم قضا میشد

اما دعای عهدم نه تا اینکه نزدیکای عید انجمن اسلامی شهرمون ثبت نام میکرد

 برا اردوی راهیان نور نمیدونم چی شد ثبت نام کردم همینجوری گفتم برم یه

گشتی بزنم اونجا که رفتم بازم کلم بوی قرمه سبزی میداد با این حاج اقا ها

بحث میکردم اوه بیا وببین
اصلا انگار بنده جزو ضد انقلابم دعای عهد رو با

خودم برده بودم روزای اخرز دعا بود رفتیم شلمچه خیلی شلوغ بود عصر

 پنجشنبه کلی باید راه میرفتیم تا به محل اصلی میرسیدیم بنده با کمال

وقاحت نشستم تو ماشین وگفتم مگه عقلم کمه این همه راه برم برا خاک

وخل شرمنده شهدام الان خیلی نادون بودم
نرفتم بچه ها رفتن دعای کمیل

 من موندم تو ماشین بعد فرداش که جمعه بود وروز چهلم دعای عهدم دوباره

 بهمون گفتن اماده شین بریم شلمچه من داد وبیداد که ای بابا دوباره شلمچه

این چه وضعیه به ما گفتن رهبری میخواد بیاد اونجا ما رو میگی برق از سه فازمون

 پرید
باورم نمیشد تا حالا از نزدیک ندیده بودمش بابام خیلی بهش ارادت داشت

ومامانم هم  اما من هنوز چیزی ازش ندیده بودم که ارادت پیدا کنم فقط یه چیزی

از درون تو وجودم ریخت پایین حالم عوض شده بود خرااااااب از خوابگاهمون تا

خود شلمچه گریه کردم بی دلیل همینجوری اشکام میریخت نمیفهمیدم چمه


اونجا که رسیدیم دیدم چند تا جایگاه ساختن منطقه نظامی بود هنوز کاملا پاکسازی

نشده بود مث الان نبود من رفتم شانسی جلو یکی از جایگاهها وایسادم یه پسره

 اومد بهم گفت خواهر اگه میخوای از نزدیک ببینیش برو تو اون یکی جایگاه گفت

ورفت منم رفتم اونجا وایسادم اقا سید علی اومدند همه شعار میدادند گریه

میکردند من وایساده بودم نگاه میکردم خیلی نزدیک بودم یه دفه اقا سرشون

رو برگردوندن وزل زدند تو چشمای من کلا تخلیه شدقلبم میخکووووووووب مث

مجسمه اب دهنم خشک شده بود لبخندش جونم رو بالا اورد اولین باری بود چنین حسی رو تجربه میکردم
اصلا نفهمیدم حرفاشون رو اما از اون لحظه به بعد یه

 چیزایی کلا برام عوض شد نگاهش چه کرد با دلم نمیدونم افتادم به تحقیق حالا

دیگه مناطق برام مزه دار شده بود خوشم میومد از شهدا بفهمم دیگه تو نمازم

 کاهلی نمیکردم یه کم از شر شوریم کم شده بود ........


بقیش باشه برا بعد کلی حرف دارم تو یه پست جاش نمیشه البته گفتن نداره خودمم آزار دارم از مطالب دنباله دار خوشم میاد

 
[http://www.aparat.com/v/2f06e2ffc54234439bbed00ce84d265a200178]

ویدئو رو تقدیم میکنم به همه ارادتمندان آقا سید علی

یا حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۲/۲۷
درد سر

نظرات  (۲۹)

بسم الله ...
جنبش جنبش وبلاگی " من امــام هادے علیه السلامـ را دوســـتــــــ دارم "
قرائت زیارت جامعه کبیره به نیت امام هادی علیه السلام
میخواهیـــم برای آقای غریبمان زیارت جامعه را بخوانیم به نیت مولایمان امام هادے علیه السلام
به نیت ِ زیارت عشق ...
「همہ با هم زیارت ِ جامعه کبیره بخوانیم」
اجر ِ همه ے شما با صاحب ناله های ِ " وا جدا..." با صاحـــب اجــر
مَرحَم باشیمـــ ....
http://www.shefaat.blogfa.com/post-1607.aspx
پاسخ:
حتما
سلام بقیه رمانتو بنویس . صلوات یادت نره
پاسخ:
چششششششششششششششم
آجی خوشکلم سلام...

آجی میدونستی شما دومین نفر توی

زندگیم هستی که همش واسش گل

میفرستم...

اولیشم نمیشه گفت....

آجی قطار قطار شایدم هواپیما هواپیما

دوستت دارم...
پاسخ:
منم اجی ارام دوروزه نتم قطع بود داشتم دیوونه میشدم فک کنم معتاد شدم اساسی
دلمان که میگیرد...:

تاوان لحظه هایست که دل میبندیم...!
پاسخ:
اره موافقم
اشتباه من اینجا بود...

هرجا رنجیدم!لبخند زدم...!

فکر کردنند درد ندارد محکمتر زدنند...!
پاسخ:
اشتباهی گریز ناپذیره
خوش به حالتون دعایه عهدو چهلتا صبح پشت سرهم خوندید ولی ما چهلتا دعای عهد رو تو چهار سال خوندیم
ترسم که شعر سنگ مزار من این شود
او هم جمال یوسف زهرا ندید و رفت
پاسخ:
اره این جمله سنگ مزار من هست شک ندارم
۳۰ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۹:۰۲ سیدعلیرضاحسینی
سلام
ممنونم از لطف و حضورتون متاسفانه سرم خیلی شلوغه فقط اومدم که نگین نیومد ایشالا سر فرصت میام برای مطالبتون نظر میدم.
یاعلی
پاسخ:
سلام با مرام
سلام ...

پست اختصاصی:
پیش فروش استثنایی دیش ماهواره
پیش فروش استثنایی دیش ماهواره
پیش فروش استثنایی دیش ماهواره

به روزم ...
کلیک رنجه بفرمایید ....

ناراحت هم نباشید ....
پاسخ:
ایول اومدم
سلام/یه موسیقی جدید گذاشتم رو وبم ... خوش حال میشم نظرتون رو بیان کنین...


...........|""""""""""""""" " """"""""|\|_
...........|......*اینم وسیله * بیا ....|||"|""\___
...........|________________ _ |||_|___|)
...........!(@)'(@)""""**!(@ )(@)***!(@) منتظرمااااااااا بدو بیا

پاسخ:
اوووووووووه من تریلی سوار نمیشم بگم از حالا........
سلام...
پس بقیه داستان کو؟؟؟؟
پاسخ:
میذارم عزیزم نتم قطع بود این دو روز
۳۰ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۰:۵۸ کودکان منتظر
سلام
حال شما؟
باز هم همان حکایت همیشگی
پیش از انکه با خبر شوی
لحضه ی عزیمت تو ناگزیر است
آپم و منتظر نظرات زیبایتان
اللهم عجل لولیک الفرج


۳۰ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۰:۵۸ کودکان منتظر
سلام
حال شما؟
باز هم همان حکایت همیشگی
پیش از انکه با خبر شوی
لحضه ی عزیمت تو ناگزیر است
آپم و منتظر نظرات زیبایتان
اللهم عجل لولیک الفرج


سلام
دعوتید به نم نم باران
قهوه چی:سلام زهرا خانم.خیلی خوشحالم از اینکه اتفاق شما رو سر از اینجا در آورد.
اینجا قرار نیست کسی چیزی رو باور کنه یا نکنه.فقط کمی فکر کنیم به اینکه چی شد اینهمه آدم مهم و سرشناس به یه همچین نتیجه ای رسیدنه که مهمه.من به شخصه با نظر ولتر موافقم که میگه: "رستاخیز مجدد نه مهمل است و نه بی فایده، بلکه همه چیز در طبیعت احیا میشود"تو قران هم از احیا طبیعت و زنده شدن مجدد زمین بعنوان آیه هایی برای اندیشه نام برده می شه.در ضمن شما که اینقده منطقی و موجهی میخوای چندتا سوال ازت بپرسم درباره ی چیزهایی که بهشان معتقدی و هیچ جوابی هم براشان نداری؟ نمونه ش ذات خداست که بهش اعتقاد داریم و هیچی ازش نمیدونیم.؟ نگو که بلتی
پاسخ:
خوب که چی؟
۳۱ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۱:۵۹ ادریس دلشادتنیانی منتظر الظهور
سلام خواهر گلم؟؟چه خبر ؟؟خوبی؟؟
مهدیاران در خدمت شماست

پاسخ به سوالات


حتما بیاید

http://10sarbazemahdi.asblog.ir/
۳۱ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۲:۰۶ بی رودروایسی-مهرداد
سلام
وب بی رودروایسی بروز شد
سلام زهراخانوم. باخوندن این متن یاد هفته پیش افتادم که اونقد دلم گرفته بود که نمیدونستم چیکارکنم. همینجور سرگردون تو خیابونا قدم میزدم که یهمو سر ازگلستان شهدا دراوردم. چقدر آدم ارامش میگیره وقتی بین اونایی. رفتم سر قبر سردار شهبازی. شهید خرازی... و کلی آروم شدم . اما دلم میخواد یه روز مثل شما رهبرمو از نزدیک ببینم....
پاسخ:
سلام ایشالله میبینید راستی سر قبر شهدا برا منم دعا کنید

این ویدئو رو زودتر نمیتونستی بذاری؟
الان که همه خوابن من چطور گوش کنم؟
------------------
میرم بعد که ملت بیدار شدن میام. دعا کن تا اون موقع زنده باشم.
پاسخ:
ایشالله زنده ای .....
خدا حافظش باشه...
پاسخ:
سلام اجی کجای تو نونوچ دلم تنگیده بود
الهی فدای رهبرم شم.
ممنون دوست. دیدم.
پاسخ:
الهی
معتادتیمممممممممممممم آجی
پاسخ:
فداااااااااات
۰۱ خرداد ۹۱ ، ۱۰:۵۳ پرسه زیر بارون
عشق فقط عشق علی
رهبر فقط...فقط...فقط سید علی


سلام...خیلی جالب بود...
پاسخ:
اون فقط رو خوب اومدی
بسیار عالی بود گرچه خبر نکردید ولی ما اومدیم و خوندیم .
امام باقر ع :اگر مومنی را دوست دارید او را از امدن ماه رجب خبر کنید.
حلول ماه مبارک رجب و سالروز ازاد سازی خرمشهر مبارک باد .
به امید پیروزی تیم هسته ای ایران در مذاکرات بغداد در این ایام مبارک .
با مطلبی تامل برانگیز در خدمتم .
التماس دعا
پاسخ:
سلام شرنده اقا محسن خدا زیادتون کنه تعدادتون رفته بالا ببخشید گاهی یکی از قلم میفته شرمنده
۰۲ خرداد ۹۱ ، ۱۸:۵۵ قطعه اصحاب شهدا
پیشاپیش حلول ماه رجب بر شما مبارک باد ...
ما رو از دعای خیرتون محروم نکنید
____________________________________________________
فتح خرمشهر فتح خاک نیست، فتح ارزشهای اسلامی است.


خرمشهر شهر لاله های خونین است. خرمشهر را خدا آزاد کرد...

به ما هم سر بزنید خوشحال میشیم .....[بدرود]
پاسخ:
بر شما هم مبارک
وب شما که ترکونده تو خشگلی !!!
پاسخ:
نه باباااااااااا
سلام،درسته حق با شماست خیلی وقته به وب دوستان سر نزدم،آخه از 22 خرداد امتحانام شروع میشه دارم درس میخونم،بازم ایول به معرفت شما که یادی ازم کردی،
مر30
راستی کامل نه ولی یکم از هر مطلبی رو خوندم خیلی جالب بود،حیف که وقت ندارم وگرنه خیلی دوست دارم همشو بخونم انشاالله بعدا سر فرصت میام و فیض میبرم...
پاسخ:
سلام ممنون از حضورت هر وقت وقت داشتی بهم سر بزن
من هم اولین بار که از نزدیک دیدمشان هنوز یادم هست... و آن چیز عجیبی که در آدم فر میریزد...
پاسخ:
اره دیدی خیلی عجیبه .....
۰۵ تیر ۹۱ ، ۲۰:۲۷ مهندس محمدجواد میرزابیگی

عالی بود زهرا خانوم ارزشی نویس و خوش ذوق.
پاسخ:
ممنون لطف دارید شما
سلام زهرا خانوم عزیز
بابا اشک مارو درآوردی که!!!

همچین حسیو یه ذرشو تجربه کردم...ولی نه به شیرینی حس شما...
خیلی دوست دار وبلاگتون شدیم...خیلی...بسیار با افتخار لینکتون میکنیم....

عیدتون مبارک...روزتون هم:)
راستی قضیه ی این رمان با من حرف بزن چیه؟؟

التماس دعای فرج و ظهور یار
اللهم عجل لولیک الفرج
یا حق
پاسخ:
سلام میام تو وبت میگم عزیزم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی