با من حرف بزن

در کوی نیک نامان مارا گذر ندادند .... گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را

با من حرف بزن

در کوی نیک نامان مارا گذر ندادند .... گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را

سلام من یه انسان آزادم .آزاد از قید و بند احزاب گروهها ..نه ببخشید من یه اسیرم ..اسیرعشق مولام امام سید علی همه دنیا رو به شوخی میگیرم چیزی زیبا تر از عشق ندیدم. این وبلاگ وبلاگ دلدادگیست .جایی برای بیان بی قراریهای من .

چهارشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۱، ۰۸:۰۹ ب.ظ

آقا مرتضی سلام( قسمت اخر)

یا فاطمه شرمنده که  حسینی شدن ما به بهای بی حسین شدن تو  تمام شد وشرمنده ترکه بی حسین شدن تو ما را حسینی نکرد......امشب با بچه های مسجد رفتیم تو خیابونای شهر چاووشی خوندن و  اول محرم رو اعلام کردن همش با خودم زمزمه میکردم باز این چه شورش است که در خلق عالم است ....دلم هوای نجف رو کرده حسابی نمیدونم ربطش چیه

***********************************************************************************
آقامرتضی چه وقت‌هایی می‌نوشت؟ ‌ 

‌ در همان آپارتمان هفتاد و پنج متری که در قلهک داشتیم، دو اتاق بود و پنج نفر آدم. نمی‌دانم چه‌طور می‌نوشت. برایم عجیب بود. هیچ وقت فکر نمی‌کرد باید اتاق دیگری داشته باشد. خودش را طوری تربیت کرده که می‌توانست در همان شلوغی و سر و صدا و بی‌جایی. پشت میز غذاخوری بنشیند و بنویسد. حتی میز خاصی برای کار نداشت. شب‌ها که از سر کار می‌آمد. دوساعتی می‌خوابید و بعد بلند می‌شد و به نماز شب و مناجات و نوشتن. همه با هم بود تا صبح. صبح هم یک ساعتی می‌خوابید و بعد به سر کار می‌رفت. ‌ 

از احوال خودتان و آقامرتضی در روزهای نزدیک شهادتشان بگویید. ‌ 
‌ من هم ایشان را نمی‌شناختم. اصلا‌ این تصور را نداشتم که وقتی برای فیلمبرداری‌به فکه می‌روند، شهید بشوند. من آثار شهادت را در ایشان کشف نمی‌کردم. روزهای آخر، وقتی به فکه رفتند و کار نیمه تمام ماند و برگشتند، گفتند "دو سه روز دیگر باید برگردم فکه." در این چند روز ایشان را خیلی اندوهگین دیدم. مرتب سوال می‌کردم "چرا این‌‌قدر گرفته و ناراحتی؟" ولی در ذهنم هیچ ارتباطی برقرار نمی‌شد که اتفاقی افتاده که دوباره دارند برمی‌گردند. ولی الا‌ن که به آن چند روز نگاه می‌کنم، کاملا‌ مطمئن می‌شوم که می‌دانستند. اخرین صحبتهای ما در آن یکی دو روز آخر درباره‌ قراری برای روزهای بعد بود. من گفتم این کار را بعد از آمدن شما هم می‌شود انجام داد ان‌شاءالله. اما ایشان یک دفعه سرشان را برگرداندند و دیگر حرفی بین ما رد و بدل نشد. الا‌ن که به آن تصاویر نگاه می‌کنم، می‌بینم بدون تردید از شهادت خودش اطلا‌ع داشت. همان اواخر وقتی پیشنهادی به ایشان دادم، گفتند 

ادامه مطلب خیلی قشنگه 

بسیار مهم : از اول محرم تا اربعین چهل روزه یه طرح رو برا ظهور امام زمون شروع کنید اونم اینه که هر شب دعای فرج رو بخونیم همه ( الهی عظم البلا)  هر کی خواست تو ثوابش شریک باشه این موضوع رو تو وبش بذاره تا این طرح گسترش پیدا کنه .... علی یارتون
وقتی خبر شهادت آقامرتضی را به شما دادند...؟ ‌ 
حدود ظهر جمعه بیستم فروردین‌ماه، مرتضی در فکه رفت روی مین. صبح شنبه پدر و مادرم آمدند. صبح زود بود. به من گفتند تاریک و روشن صبح بود؛ روزهای اول بهار که آرامش خاصی داشت. حالتی میان خواب و بیداری بود؛ مثل همان وقت طبیعت. بچه‌ها را با آرامش بیدار کردم و به مدرسه فرستادم. مثل این بود که اصلا‌ چنین حرفی به گوشم نخورده که مرتضی زخمی شده است. بچه‌ها که رفتند، پدر و مادرم آرام‌آرام سرحرف را باز کردند و من باخبر شدم که دیگر مرتضی را ندارم. ولی نمی‌دانم چه حالتی بود. فقط این اتفاق را، در آن ساعت طبیعت، خیلی روحانی می‌دیدم. این وضع همیشه برایم عجیب بود که چه‌طور است عکس‌ها همیشه می‌مانند و انگار زمان بر آن‌ها نمی‌گذرد. در آن لحظه‌ها این توهم جاودانگی در عکس و تصویر برایم شکست. آن موقع یک دفعه حس کردم که این‌ها چه‌قدر واقعیت ندارند و مرتضی چه‌قدر "هست." جایی که در آن بودم انگار زیر و رو شد. گویی در دنیای دیگری بودم. چیزهایی که در اطرافم بود و به طور عینی می‌دیدم محو و ناپیدا می‌شد و انگار وجود خارجی نداشت. هیچ چیز نبود. ولی مرتضی بود. آن روز به دنبال تک تک بچه‌ها به مدرسه‌شان رفتم، چون خیلی زود پرچم‌ها و پلا‌کاردها جلو خانه نصب شد. صدای قرآن هم می‌آمد. نمی‌خواستم قبل از این که بچه‌ها باخبر بشوند. پایشان به خانه برسد. در راه با آنان حرف زدم. وجود مرتضی آن‌قدر برایم عینی و حقیقی بود که فکر می‌کردم همه‌ی چیزهای دیگر توهم است و اسیر آن توهم است. به بچه‌ها گفتم "بابا هست، ولی ما او را نمی‌بینیم." سنگینی اش هست ولی شکرش بیشتر است،خیلی سنگین بود،ولی انگار چشمم فورا روی یک چیز دیگر باز شد که خیلی زیبا بود، سیال بود. مثل همان خواب و بیداری و مثل همان وقت طبیعت، خود مرتضی خیلی کمک کرد تا با این اتفاق برخورد درستی داشته باشم. تا الانآن هم وجود مرتضی را واقعی‌تر از وجود خودمان می‌بینیم. ‌ 

بچه‌ها چه می گویند؟ آیا آقا مر تضی را در خواب می بینند؟ 
‌ گاهی چیزهایی می گویند. بخصوص پسرم آن هم مثل پدرش آدم توداری است. شاید عنوان بزرگمرد کوچک برای او عنوان مناسبی باشد. البته من هم خیلی پی گیر نمی شوم ولی می دانم ارتباط خودشان را داشته اند. ‌ 

آثار منتشر نشده ای از آقا مرتضی در دست دارید؟ ‌ 

بله تعدادی داستان کوتاه است که به تحوی به موضوع اسارت آدمی که در خودش گرفتار است می پردازد. نوشته‌هایی هم بین شعر و نثر دارد. درگیری ذهنی مرتضی در آن نوشته‌ها اسارت و گمگشتگی انسان است. این موضوع را خیلی زیبا شاعرانه و عمیق بیان کرده است. ‌

آقا مر تضی چه وقت‌هایی می نو شت؟ ‌ 
در همان آپارتمان هفتاد و پنج متری که در قلهک داشتیم دو اتاق بود و پنج نفر آدم. نمی دانم چطور می نو شت. برایم عجیب بود. هیچ وقت فکر نمی کرد باید اتاق دیگری داشته باشد. خودش را طوری تربیت کرده بود که می توانست در همان شلوغی و سر و صدا و بی جایی پشت میز غذا خوری بنشیند و بنویسد. حتی میز خاصی برای کار نداشت. شبها که از سر کار می آمد دو ساعتی می خوابید و بعد بلند می شد به نماز شب و مناجات و نوشتن. همه با هم بود تا صبح. صبح هم یک ساعتی می خوابید و بعد به سر کارمی رفت. یکی از کلمه‌هایی ویژه آقا مرتضی "جاودانگی " است... در آثارش هر وقت درباره شهدا سخنی هست سخن از جاودانگی هم هست. شهدا را منشاء این حیات می دانست و با تکیه به آیات و روایات حیات جاودانه برای شهدا قایل بود. ‌ 

از سفرهای آقا مرتضی بگویید. ‌ 
به غیر از دو سفر حج سفرهایی به پاکستان و باکو هم داشته اند. ‌ 
قبل از انقلا‌ب هم مسافرتی به خارج کشور داشت؟ ‌ 
بله بعد از ازدواجمان برای دیدار برادر‌های ایشان که در امریکا بودند به آنجا رفتیم. ‌ 

و بعد از شهادت ایشان...؟ ‌ 
بعد از شهادت ایشان نسبت جدیدی بین ما برقرار شد. مرتضی خودش در یکی از مقاله‌هایی که بعد از رحلت حضرت امام نوشت، جمله‌ای دارد نزدیک به این مضمون "ایشان از دنیا رفتند و حالا‌ بار تکلیف بر شانه‌ی ما افتاده است." دقیقا من چنین سنگینی‌ای را احساس می‌کنم. پیش از این دستم را گرفته بود و مرا به بهشت می‌برد؛ نه به زور، میل باطنی هم بود. من سنگینی بار را خیلی احساس نمی‌کردم. مثل یک تولد دوباره. خیلی خدا را شکر می‌کنم. چه موهبتی بالا‌تر از این برای انسان هست که هم فرصت زندگی عینی با انسانی که قبله‌ی همه‌ی خواسته‌هایش است و هرچه از زندگی می‌خواهد در او میبیند داشته باشد، و هم فرصت تامل و تفکر در وجود این انسان و زندگی را پیدا کند. مرتضی می‌گوید "شهدا از دست نمی‌روند. بلکه به دست می‌آیند." برای همه این فرصت نیست که این به دست آمدن را تجربه و حس کنند. حالا‌ من نمی‌دانم چه‌قدر در این مسیر هستم و آن را با این بار سنگین طی می‌کنم. یعنی من مرتضی را بار دیگر به دست آورده‌ام و خیلی شاکر هستم.

پایان
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۸/۲۴
درد سر

نظرات  (۲۸)

در مورد اون عکس ازتون پوزش میخوام
مطمین باشد ما هم مانند شما و ای بسا بیشتر از بابت اون عکسها ناراحت و متاسفیم ولی اجازه بدید این عکس باشه چون هم مبنای پست منه و هم اینکه خود مخاطب هم حس تلخی بهش دست میده و باعث میشه بشناسن این نوع تفکراتو
بازم ازتون پوزش میخوام
پاسخ:
صلاح مملکت خویش خسروان دانند
سلام.
محل کارم دبیرستان شهید آوینی است..
مطالب شمارا ذخیره کردم تا برای دانش آموزانم بخوانم..
خوب بود مارا خبر کنید وقتی پست های خوب خوب می گذارید(البته مثل همیشه)
پاسخ:
سلام ممنون لطف دارید چشم حتما خبرتون میکنم
سلام!
از امروز ختم صلوات شروع میشه!
لیست رو داخل وبلاگ گذاشتم بیاید و توضیحات رو بخونید دوباره و عکس رو داخل رایانتون ذخیره کنید و صلوات ها رو بفرستید!
انشاء الله که حاجات شما برآورده به خیر بشه!
بنده ی حقیر سراپا تقصیر رو هم دعا بفرمایید.
تشکر!
پلاک001
پاسخ:
سلام چشم حتما
۲۶ آبان ۹۱ ، ۰۱:۰۷ م. خواهنده/ آزاد سابق
بسم الله الرحمن الرحیم...

سلام بر بیرق و علم/سلام بر شعر محتشم/سلام بر محرم...

آب بی حسین تشنه ماند(100حدیث عاشقی)

التماس دعا
پاسخ:
سلام......
سلام!
ممنو.ن از حضور به موقتون!
لیست رو با سایز بزرگ گذاشتم!
باید ذخیره اش کنید داخل کامپیوتر خودتون1
روز کلیک راست کنید و save imahe as رو بزنید وداخل کامپیوترتون ذخیرش کنید!
لیست رو به صورت عکس گذاشتم!
پاسخ:
سلام ممنون
دوست عزیز دعوت دینی شما میدونین چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟یعنی اینکه خدا برا یه پیغمبر یه جا رو مشخص کرده ولی این به این معنی نیستش که این دین مختص اونجاست تمام ادیان جهانی هستند میتونند پیرویی از اون سر دنیا داشته باشن.مثل اینکه دوستان بد متوجه شدن الان متن رو درستش میکن
آن‌هایی که معتقدند مخاطب حضرت محمد جهانی است.این پاره آیه را که می‌گوید: «بگو ای مردم من پیامبری برای جمیع شما می‌باشم»(اعراف158)این آیه با «قل» یعنی بگو شروع شده است. آیات زیادی از قرآن نشان داده شد که بسیاری از گفت‌وگوهای پیغمبر با قوم سرزمین خود بوده. این‌جا از «قل» شروع آیه می‌توان گفت که در پاسخ به یک پرسش بوده است و پرسش کننده هم از جمعیت محلی.
مخاطبی که پبامیر می‌رفت و خطاب به آن‌ها می‌گفت «ای مردم»، کجا جمع می‌شدند؟ یا سر گذر یا در مسجد و یا در نهایت تجمع سالانه مشرکین و بت پرستان در کعبه بود. قرار نبود پیامبر توسط ماهواره این پیام را برای همه مردم دنیا قرائت کند. قریش شامل عشیره‌های گوناگون بود، همچنین غنی و فقیر.
این‌جا با حداقل ۹دلیل و آیات زیادی نشان دادم که مخاطب اصلی حضرت محمد و قرآن، اهالی مکه و حومه آن روز بوده‌اند نه تمام مردم دنیای آن روز.
نظر خصوصی بود تاییدش نکن!ولی الکی جوش کردیها معنی دعوت دینی این هستش نه اینی که شما گفتی
ممنونم ازتوصیه شما درخصوص درج دعای فرج دروب /التماس دعا داریم
پاسخ:
خواهش میکنم
توجه توجه
فراخوان مهم حضور در برنامه سراسری برای مظلومان
اطلاع رسانی شود خواهشا
پاسخ:
چشم
از زبان مرحوم فشندی تهرانی آورده است :«در مسجد جمکران اعمال را به جا آورده ،به همراه همسرم بر می گشتم .در راه ،آقایی نورانی را دیدم که داخل صحن شده ،قصد دارند به طرف مسجد بروند. با خود گفتم :این سید در این هوای گرم تابستان تازه از راه رسیده و حتماً تشنه است.به طرف سید رفتم و ظرف آبی را به ایشان تعارف کردم . [سید ظرف آب را گرفت و نوشید ]و ظرف آن را برگرداند در این حال عرضه داشتم :آقا شما دعا کنید و فرج امام زمان (ع)را از خدا بخواهید تا امر فرج ایشان نزدیک شود!
آقا فرمودند :«شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ،ما را نمی خواهند. اگر بخواهند ،دعا می کنند و فرج ما می رسد».
این سخن را فرمود و تا نگاه کردم کسی را ندیدم. فهمیدم که وجود اقدس امام زمان (ع)را زیارت کرده ام





امسال قراره در یک حرکت ملی در شب یلدا راس ساعت ده شب همه در سراسر جهان شیعه برای ظهور امام زمان دعای فرج را بخوانیم

لطفا اطلاع رسانی گسترده و ملی شود



مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید



اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
پاسخ:
متاسفم ....................چشم حتما کاش میشد به این تصدا سیما بگیم فراگیرش کنن اگه کسی بهشون دسترسی داشت
اولا که دوست گلم بحث من این بود که مخاطبین پیغمبر اونجا بودن ولی خوب اینی که دین جهانی بشه یا نه یه بحث دیگشست اصلا ربطی به این موضوع نداره
من حرفم فقط همین بود که قران مخاطبینش اونجا هستن و برای همین هم به زبان عربی نازل شد حالا این قران میتونه اون سر دنیا هم پیرو پیدا کنه اشکالی نداره!!!!در این مورد حرفی نمیزنم!
به3 دلیل پست رو برداشتم
1هوز خیلی ها از جمله خود شما متونجه نشدن که دعوت دینی با جهانی بودن دین فرق داره
اول باید اینو روشن میکردم که نکردم
2بحث من طوزی بود که فکر میکرم مثلا مثل حجاب بقیه یه پیش زمینه دارن که از 35کامنتی که اومد متوجه شدم کسی متوجه نشده
3دنبال دردسر دیگه نیستو
شاید 2 ماه دیگه این پست رو بذارم البته با مقدمه چینی
معذرت میخوام اگه بهتون بر خورد همچین جسارتی نداشتم بد متوجه متن شدین!
بابای
توجه توجه
فراخوان مهم حضور در برنامه سراسری برای مظلومان
اطلاع رسانی شود خواهشا
اینقدر حرفهای ناامید کننده نزنید
: با این حرفا دل شیطان را شاد میکنیم
: ما هر چی هم بد باشیم ولی دلمون به اهل بیت خوشه
که بخشنده اند
ایام بر شما تسلیت
مطلب رو خوندم و استفاده کردم
ممنون
پاسخ:
خوشحالم....

پرسیدم از هلال چرا قامتت خم است؟

آهی کشید و گفت ماه محرم است
ایام محرم بر همه عاشقان امام حسین (ع) تسلیت باد .....التماس دعای ویژه .......
پاسخ:
ممنون عزیزم اگر قابل باشم چششششم
یادم زوفای اشجع الناس آید

وزچشم ترم سوده الماس آید

آیدبه جهان اگرحسین دگری

هیهات برادری چو عباس آید
باتسلیت ایام شهادت سالارشهیدان به روزومنتظرحضورتان هستم
سلام
این رو که قبلا خوندم پس فعلا می رم تا مطلب جدیدتون رو بیام بخونم.
۲۷ آبان ۹۱ ، ۱۲:۱۳ محمدنجاردزفولی
سلام اجرکم عندالله مطالبتون خیلی جالب بود . بروز هستم یا زهرا
سلام
بعضی اوقات چنان دلم هوای کربلا می کنم دلم می خواد همان لحظه در کربلا باشم ولی نمیشه.....
آی کربلا رفته ها !....
دعا کنید ما هم ببنیم ضریح شش گوشه را
التماس دعا در هنگام گریه بر اباعبدالله
فرهنگ پرواز
محرّم، زیباترین نگارخانه در قلب هستی است

که زمین و آسمان و ملک و ملکوت و عرش و فرش را شگفت زده کرده است.

ایام سوگواری حسینی تسلیت باد
هرچقدر آب و هوای حَرمت گرم، حسین

محفل سایه نشینان غَمت گرم ، حسین

عرف بازار به سود کَرمت گرم ، حسین

عالمی گرم دَم توست ، دَمت گرم ، حسین

سلام آجی عزاداریهات قبول جمله اول این پستت خیلی قشنگه من تا چند روز پیش نمی دونستم این جمله مال کیه اما ازش لذت می بردم تا یکی دوروز پیش فهمیدم این جمله زیبا بخشی از وصیت نامه یک سردار شهیده که خیلی ها حتی اسمشو هم نشنیدن یه فرمانده رشید و دلاور که با رشادت شهید شد اسم اون سردار بسیجی و دلاور شهید علی محمدی پور از اهالی روستای نوق از توابع شهرستان رفسنجان تو استان کرمانه اصلش اینه :
بی بی زینب ! شرمنده که حسینی شدن ما به بهای بی حسین شدن تو تمام شد وشرمنده تر که تو بی حسین شدی اما ما حسینی نشدیم ......برای شادی روحش صلوات
پاسخ:
سلام ممنون وااااااای خیلی ممنون من خیلی به این حاج علی محمدی ارادت دارم ایشون بسیار حاجت میدن نمیدونستم این جمله از ایشونه واقعا این شهدا تا چه حد حکیم بودن
السلام علی الحسین*وعلی علی بن الحسین*وعلی اولاد الحسین*وعلی الاصحاب الحسین*وعلی العباس الحسین
۰۶ آذر ۹۱ ، ۲۲:۳۰ محمد حسان
از خدا خواسته ام که بی ولایم نکند
غرق گنهم ولی رهایم نکند
یک خواسته دارم ز خدای تو حسین
در هردو جهان از تو جدایم نکند
سلام . وبتون حرف نداره . واقعا که مطالبش خوندنی هستش . نمیگم همشو خوندم ولی بعضی هاشو خوندم و واقعا قشنگ بودن . بهتون تبریک میگم. بابت زحمتی که مکشید و این وب خوب رو اداره میکنید تشکر. ایشالله موفق باشید
پاسخ:
سلام ممنون لطف دارید
سلام
چقدر زیبا...واقعا توفیقی است که لطف خدا شامل حالت بشه و زندگی کوتاه دنیاییت با چنین آدمهایی همراه بشه...
پاسخ:
سلام واقعا....
۲۷ آذر ۹۱ ، ۱۴:۴۱ خانم سیما رمضانیان
سلام:
ممنون به خاطر حضور سبزتان در وبلاگم.
و بسیار سپاسگزارم به خاطر کامنتی که گذاشتی. التماس دعای فرج
پاسخ:
سلام ممنون عزیزم
با سلام همکار گرامی وبلاگ زیبا و با بصیرتی دارین اصلا قصد چاپلوسی ندارم نوشته هاتون نشون از یصیرت بالاتون داره فقط هیچوقت به هیچ چیزتون مغرور نشین که شیطان با 4000 هزار سال عبادتی که داست حالا از مفام منزلتی که پیدا کرد بگذریم از درگاه خدا بیرون شد همکار گرامی میخواستم با هم تبادل لینک داشته باشیم در صورت موافقت پیغام بزارین( صورت موافقت وب سایت را با نام مهدویت و دجال لینک کنید)با تشکر
پاسخ:
سلام ممنون از تذکرتون دعا کنید همینجوری باشم
با سلام همکار گرامی شما با افتخار لینک شدید خواهر گرامی رهبر ما وقتی می گویند در دین جایز نیست کسی جانش را جان فدای دیگری کند از روی فروتنی نیست بلکه فتوا داده اند وقتی ایشان میگویند همه باید برای اسلام بمیرند پس همه باید برای اسلام بمیریم رهبر ما یک نور حقیقی همچون جد بزرگوار خود است امام علی (ع) بخاطر دین اسلام در بستر پیغمبر خوابید بلکه ایشان جانشان را درجنگ ها فدای دین اسلام می کردند نه پیغمبر خدا امام حسین (ع) همچون انبیاء راه را برای یارانش نشان داد وان راه حقیقی که اسلام است و همه انها برای احیای دین جد بزرگوارشان به شهادت رسیدند.من جانم را فدای دینی میکنم که رهبر یزرگوارم جان خود را برای ان گذاشته است.با تشکر
پاسخ:
سلام خب معلومه که همه ما جونمون رو فدای شخص ایشون به اون معنی نمیکنیم ایشون خط مقدم جبهست فرماندست معلومه وقتی میگیم جونم به فدات نیتمون همون در خدا وبرای اسلامه بنابراین در کل نمیشه گفت گفتن این عبارت جایز نیست نیت ادم مهمه مگه شب عاشورا یاران امام حسین نمیگفتن مولا ما جونمون رو فدات میکنیم؟ اونا منظورشون همین بود دیگه میدونید ؟ یه عده این عبارات رو بهانه میکنن برا خرده گرفتن به اقا .اقا مجبورن نظر خودشون رو اینچنین اعلام کنن تا این شبهه برا کسی پیش نیاد که این شعارها خواست خود اقاست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی